وقتی همه خواب بودند

هیچ چیز در تخیل آدمی نیست که وجود نداشته باشد زیرا مغز آدمی محدود به گیتی است.

تبلیغات تبلیغات

تصمیم

تصمیممو گرفتم فقط میمونه زمانش و نحوه انجامش بهش فکر کردم با قرص هام میخوابم... یادته من از کوبیده بدم میومد ولی تو عاشقش بودی.امروز کوبیده ای که دیروز ناهار لب نزدم آوردم بازش که کردم یه قاشق به زور نگاهای علی خوردم اشک تو چشام جم شد.فهمید... تو کوبیده خیلی دوست داری...حالا نصفه شبه همون کوبیده ای که نخوردمو آوردم خونه و دارم با گریه میخورم.به اکبر جوجه تو شمال فکر میکنم و اینکه همه جارو خون گرفته بود.به کوبیده فکر میکنمو به گربه هامون...به دستای تو قکر
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

آخرین مطالب این وبلاگ

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها